فارسی |
سۆرانی |
ههورامی |
فروردین |
خاکهلێوه |
نهورۆز |
اردیبهشت |
گوڵان |
پاژهرهژ |
خرداد |
جۆزهردان |
چێڵکڕ |
تیر |
پووشپهڕ |
کۆپڕ |
مرداد |
گهلاوێژ |
گهلاوێژ |
شهریور |
خهرمانان |
ئاوهوهره |
مهر |
رهزبهر |
ترازیێ |
آبان |
خهزهڵوهر |
گهڵاخهزان |
آذر |
سهرماوهز |
کهڵهههرز |
دی |
بهفرانبار |
ئارگا |
بهمن |
رێبهندان |
رابڕان |
اسفند |
رهشهمه |
سیاوکام |
پرسپولیس نیوز : گاهی قلم شرمگین بیجانی نفرینیاش است. گاهی احتیاج دارد فریاد بکشد، اما زورش نمیرسد، گاهی دوست دارد بیریا گریه کند، اما دلش را ندارد.
روزی که عزیزی را از تو دور میکنند، روزی که رفیق دیرآشنایی دلشکسته کوله
بارش را جمع میکند و با لبخند سردش به راه میزند، روزی که میدانی این
دست تکان دادنها الماسی را از پیشگاه نگاهت میربایند، دلت میخواهد همه
جان چشم باشی و گونهها را به نوازش اشک بسپاری، دلت میخواهد همه تن بغض
باشی و هجرت روشنایی را به سوگ بنشینی، اما تنها سلاحت قلم بیروحی است که
حرفت را نمیفهمد، فقط مینویسدش، دردت را نمیداند، فقط به آغوش کاغذ
میسپاردش. دیروز یکی از همان روزها بود؛ روزی که محجوبترین ستاره تاریخ
فوتبال این کشور، با صورتی صمیمی که بزرگوارانه نقاب انبوه غمهایش شده،
چهار گوشه میدان را بوسید و برای همیشه ترکش کرد؛ زمینی که سردارهایش یک
به یک وداع میکنند و سنگر را به سربارهای کم رمق و پرادعایش میسپارند.
بدرود مهدی مهدوی کیا!
کاش در قامت خمیده قلم حنجرهای پیدا میشد تا با «سلام ای غروب غریبانه
دل» حزن وداعت را باور کند، با «تو را میسپارم به دلهای خسته» جایگاه
ابدیات را نشان بدهد، با «تو را میسپارم به مینای مهتاب» بهترینها را
برایت آرزو کند و با «خداحافظ ای شعر شبهای روشن» چشم انتظار تاریکی
بینجوای بعد از هجرتت بماند.
ادامه مطلب ...
اگر من بزرگ نمی شدم ، کودک کودکی ام هنوز در حیاط بازی می کرد
اگر من بزرگ نمی شدم ، موهای پدر و مادرم سفید نمی شد
اگر من بزرگ نمی شدم ، مادر بزرگ در ایوان خانه باز می خندید
اگر من بزرگ نمی شدم ، هنوز می توانستم عمیق ترین خواب دنیا را ببینم
اگر من بزرگ نمی شدم ، تنهایی معنایش همان تنها بودن در اتاقم بود
اگر من بزرگ نمی شدم ، غروب جمعه برایم دلگیر نبود
ای کاش من همیشه کودک می ماندم .