یک بازرگان موفق و ثروتمند از یک ماهیگیر شاد که در روستایی در مکزیک زندگی می کرد و هرروز تعداد کمی ماهی صید می کرد و می فروخت پرسید: چقدر طول می کشد تا چند تا ماهی بگیری؟
ماهیگیر پاسخ داد: مدت خیلی کمی.
بازرگان گفت: چرا وقت بیشتری نمی گذاری تا تعداد بیشتری ماهی صید کنی؟
پاسخ شنید: چون همین تعداد برای سیر کردن خانواده ام کافی است.
بازرگان متعجب پرسید: پس بقیه وقتت را چکار می کنی؟
ماهیگیر جواب داد: با بچه ها یم گپ می زنم. با آن ها بازی میکنم. با دوستانم گیتار می زنم.
بازرگان به او گفت: اگر تعداد بیشتری ماهی بگیری می توانی با پولش قایق بزرگتری بخری و با درآمد آن قایق های دیگری خریداری کنی آن وقت تعداد زیادی قایق برای ماهیگیری خواهی داشت. بعد شرکتی تاسیس می کنی و این دهکده کوچک را ترک می کنی و به مکزیکوسیتی می روی و بعدها به نیویورک و به مرور آدم مهمی می شوی.
ماهیگیر پرسید: این کار چه مدتی طول می کشد و پاسخ شنید: حدوداً بیست سال.
و بازرگان ادامه داد: در یک موقعیت مناسب سهام شرکتت را به قیمت بالا میفروشی و این کار میلیون ها دلار نصیبت می کند.
ماهیگیر پرسید: بعد چه اتفاقی می افتد؟
بازرگان جواب داد: بعد، زمان باز نشستگیت فرا می رسد. به یک دهکده ی ساحلی می روی برای تفریح ماهی گیری میکنی. زمان بیشتری با همسر و خانواده ات می گذرانی و با دوستانت گیتار می زنی و خوش میگذرانی.
ماهیگیر با تعجب به بازرگان نگاه کرد!
اما آیا بازرگان معنای نگاه ماهی گیر را فهمید؟
کاک یعقوب گیان سڵامێوه برایانه
به ڕاسی وهشه بێ
وه ئهمن فره حهزم پهنه کهرده
هیوام سهربهرزیت
سلام ممنونم از مطالب زیبایت
من که گیج شدم اصلا نفهمیدم چی شد؟!!!!
کاکه گیان به ڕاسی فره وهش بێ کهڵکم چنه هۆرگێرت سهریویچ ده من بهڕۆنا
سلام بازم خسته نباشی خیلی جالب وآموزنده بود
متاسفانه نگاه بعضی از ماها به زندگی همون نگاه بازرگان!!!بازم از این مطالب بزنید تو وبلاگ.mer30
سلام دوستی به ریز...
سپاس له سه ردانه که تان........
زور جوان بوو ده ستتان خوش بی و ماندوو نه بن
هه ربژی
شیشه عطر بهار.لب دیوار شکست و همه جا پر شد از بوی خدا همه جا آیت اوست.نوروزتان مبارک
سلام مرسی از اینکه به وب منم سری بزنید و با نظرات خودتون مارو بهتر ببینید/
اگر مایل به لینک کردن هستید منو با(حق و حقیقت )لینک کنید